Persian Gate دروازه ایران ، دربند پارس (یاسوج)
پس از جنگ گوگامل (Gaugamela) در 1 اکتبر سال 331 پیش از زادروز مسیح، اسکندر بر بابل و ایلام پیشین (Elam) پیروز شد. او میخواست در زمانی مناسب و پیش از آغاز زمستان بر ایران بتازد. نخستین بخش این راه آسان بود، زیرا یک شاهراه (Royal road) به شوش، پایتخت ایلام پیشین (Elam) و سایر پایتختهای باختر پرسپولیس و پاسارگاد میپیوست.
پس از گذشتن از رودخانه کارون (Pasitigris) در شوشتر (Šurkutir) و گردهمایی، یکپارچهسازی و پایداری در مسجد سلیمان؛ ارتش مقدونیان در نزدیکی هفتگل کنونی بخشبندی شدند. ارتشبد پارمنیون (Parmenion) نیمی از ارتش را در شاهراه در دست گرفته بود و پادشاهش نیز بیشتر راه بیپناه، ناامن و ترسناک رشته کوههای زاگرس را ستاند. او پس از گذشتن از تیره چوپانان خوزیها (اوکسیان-Uxians) کشته شد و هیچکس یارای راهبندی این گذرگاه را نداشت. بدون هیچ دشواری، اسکندر از رود مارون (مرز ایلام پیشین و ایران) گذشت و به دشتهای شمال یاسوج کنونی رسید که اینجا در شمال خاوری نشان داده شده است.
در اینجا، مقدونیها برای عبور از گذرگاه، خود را آماده رویارویی با دروازهی پارس (Persian gate) در شمال خاوری یاسوج میکردند. اگرچه، ساتراپ یا استاندار (Satrap, khšaçapâvâ) پارس، آریوبرزن دوم؛ به جنبش مقدونیان آگاه بود و پارسنگ (کارهای پیشگیرانه در برابر دشمن) انجام میداد. این نگاره راه کنونی بین یاسوج به اصفهان (Gabae) را نشان میدهد. دروازه در پهلو راست تنگهای که رود کوچکی بهنام میران (Meyran) میباشد، است. اینجا نگاره ماهوارهای گذاشته شده است.
این نقشه جنگ دروازهی پارس را نشان میدهد. نخست، ارتش اسکندر به تنگه رفت، سرراست روبه خاور. مقدونیها به مردم تپهها و صخرهها هشدار دادند، بیگمان میپنداشتند که آنها از آنجا میگریزند. پس از کشتار خوزیها (اوکسیان-Uxians)، همه برای گریختن تلاش میکردند و مقدونیان به هیچگاه پیشبینی دشواری کار را نمیکردند.
افزون بر آنکه، بههرروی، فرمانده ایران یک بخش دیگر را در خاور در دست گرفته بود. این نگاره مکان گمان زده شده این اردوگاه را نشان میدهد. این دهکده « چشمه چنار » (چشمه درختهای کاج) نامیده میشود. این یک دهنه کوچک در پیش خاوری نقشه نشان داده شده در بالا است. این نگاره در ماه می 2005 (اردیبهشت/خرداد 1384) گرفته شده است؛ شما باید با برف بپندارید، زیرا پیکار در 20 ژانویه 330 (30 دی/1 بهمن) روی داد.
با پیبردن به سودمند بودن رویداد رخ داده شده، ما میتوانیم بگوییم اسکندر نادانسته عمل کرده است. او میبایست یک دیدهور را به درون میانکوه میفرستاد. تنگهی خودشان، تنگه میران؛ در نخست گشاده است و دیدن در آنجا مشکل نبوده است. همچنین راه رفتن بر روی باریکه دوسوی رودخانه نیز کاری شدنی بوده است. شما در اینجا میتوانید نگاره ماهوارهای را ببینید.
این نگاره در فوریه 2004 (بهمن/اسپند 1382) گرفته شده، که از مکان شناخته شده ورجاوند (مقدس) باباحسن بسیار دور نیست. نگاره پسین نیز در ژانویه 2005 (دی/بهمن 1383) گرفته شده است و برفی را که باید وابسته به 2335 سال پیش دانست را میبینید.
کمی پیشتر از این صخره، که ساکنین کوچنشین دیگری بودند؛ راه به پهلو راست گرایش پیدا کرده بود. مقدونیها اکنون روبه رفتن به خاور جنوب خاوری بودند و با دشواری میتوانستند چیزهایی را که در آنجا بود، ببینند؛ زیرا که خورشید روبه برآمدن (طلوع) بود و از این روی چشمان آنها نابینا شده بود. راه هرچه جلوتر میرفت تنگتر میشد. پس از صخره، یک جویبار خشک که خودش به میران میریخت؛ به چشم میخورد. کمی پس از همریزگاه رود، راه به پهلو چپ پیچ میخورد. اکنون نیز یک نگهبان روبه واردشدن به تنگه بود.
پیچ پهلو چپ. از این مکان دور نیست، سربازانی که در رسته نخست (خط مقدم) مقدونیها بودند، هشدار میدادند که دیواری بدست آریوبرزن ساخته شده است. از همه پهلوها، سربازان پارسی آغاز به انداختن سنگها و صخرهها کردند. سنگاندازها (منجیق) شلیک میشدند و پرتابهها را به پایین پرتاب میکردند. مقدونیها وادار به بازگشت شدند و پیش از اینکه خودشان را بکشند؛ آنجا را رها کردند. این نخستین پیش نشینی (عقب نشینی) مقدونیها پس از دورگیری (محاصره) «هالیکارناسوس» (Halicarnassus) و واپسین پیروزی پارسیان بود.
شناسایی مکان دقیق دیوار مشکل است. برای گروهان، سنگهای بزرگ و صخرههای کوچک روبه پایین سرنگون میگردید. امروزه، این راه ساخته شده است. از اینرو، این مکان بهگونهی چشمگیری دگرگون و ویران شده است. اکنون، در بخش باریک گلوگاه، در یک روز زمستانی، نزدیک دو ساعت پس از رفتن بهسوی پایین میباشد.
اسکندر به راستی نمی دانست که چه چیزی میخواهد، ولی ما این را میگوییم برای آنکه یک راهنمای برزن (محلی) این را به ما پیشنهاد داد. شاید درست باشد، ولی داستانی است که از روی بدگمانی نگاه میکند. مانند داستان بختک از هرودوت (story of Ephialtes)، که نشان میدهد پادشاه ایران خشایارشا یک راه را درسال 480 در ترموپیل با شیله گیر انداخت. اگر درست هم باشد، مردان اسکندر درهنگام شب بهسوی تنگهی دیگر برای برون شدن از آنجا رهسپار شدند. این راه در نزدیکی ساختمان کنونی ورجاوند شیعیان امامزاده قاسم است.
هم اینک در فوریه، راه کوهستانی به آسانی در دسترس است. در اینجا یک جوی بسیار باریک هست. در ژانویه 330، آنجا برف و یخ بود و ما پیرامون سربازهایی شنیدهایم که بر روی آن سر میخوردند، به پایین سرنگون میشدند و همراهان آزمندی که دانسته آنها را میسراندند و به پایین سرنگون میکردند. خوشبختانه، همه ماه پر بود.
به پشت میانی تنگهی شمالی بنگرید، از راه به سوی گردنه.
پس از نیمه شب، مردان اسکندر به گردنه رسیدند، اینجا یک گروهان از سربازان به سرکردگی «فیلوتاس» به سوی جنوب چرخیدند. افزون بر آنکه اسکندر راه را بهسوی پایین (جنوب) خاوری ادامه داد، تا اینکه درپشت ایرانیان درآید.
سپیدهدم پایان مییافت که مقدونیان به اردوگاه آریوبرزن تاختند. در زمانی همانند، فیلوتاس به سوی صخره تاخت و «کراتروس» باردیگر به سوی پایینی (جنوبی) تنگه پیشروی کرد. شمار بسیاری از ایرانیان کشته شدند. آریوبرزن آماده گریختن شد [برگرداننده: آریوبرزن آماده گریخت نشد بلکه درپی بیرون جستن از میان سپاه مقدونی بود تا به کمک پایتخت بشتابد و آن را پیش از رسیدن دشمنان در دست گیرد]، ولی پیش از آنکه به ارگپارسه (تختجمشید) برسد، کشته شد. اسکندر کاخ زیبایی را در یکی از روزهای پایانی ژانویه 330 به دست آورد. چهارماه پس از آن، او آنجا را با آتش به پایین آورد.
از آریوبرزن